📌 به اتاق بهم ریخته نگاهی می‌کنم. همه وسایل را آورده‌ایم وسط هال. تا جا به جایی راحت‌تر باشد. همه این کارها را موقع بی‌ برقی انجام دادیم و به روح باعث و بانی‌اش صلوات می فرستادیم. یک جوری اتاق تکانی داشتیم. برق آمد. ساعت ۱۴ و خورده‌ای صدای تلویزیون را تا جایی که می‌شد بلند کردیم. می‌خواستم از آشپزخانه خبرهای حمله آمریکا را بشنوم. موبایل که زنگ خورد و مدل حرف زدن پر از نگرانی اهل منزل را شنیدم. علامت‌های سؤالم بیشتر شد. نگو نزدیکی‌هایمان را زده بودند. حالا صدای طبل جنگ را با کل وجودم حس می‌کنم. ترسیدم. ولی یک راه‌حل را خود فرمانده جلوی پایمان گذاشته تا مدام بخوانیم: «وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» آب روی آتش به همین می‌گویند. کوثر شریف نسب دوشنبه|۲ تیرماه ۱۴۰۴| 🇮🇷 | روایت مردم یزد @revayateyazd