📌 کسی هنوز اسمش را نمی‌داند. یکی از همان دو سربازی که گفتند شهید شده. نه تصویری منتشر شده، نه نشانی، نه حتی یک اسم. فقط یک جمله: «دو نفرشان سرباز بودند.» مادرش اما از دیشب بی‌قرار بود. می‌گفت دلش شور می‌زده. می‌گفت خواب دیده پسرش ایستاده دم در، دستش را گذاشته روی زنگ و زنگ نزده. در گروه‌های محلی، یکی گفت پسرِ خواهرِ همسایه‌شان امروز مرخصی نرفته. یکی گفت سرباز ما اهل شمال بود، نه اینجا. دیگری گفت «تا اعلام رسمی نشده، باور نکن.» پدرش هنوز موبایل به دست نشسته جلو تلویزیون. هی خبرها را چک می‌کند، هی گوشی را به گوشش می‌چسباند و هی سکوت. اسمش هنوز معلوم نیست. ولی حالا هزار خانواده او را می‌شناسند. نه از روی چهره، از روی درد. الهه آقابابایی دوشنبه|۲ تیرماه ۱۴۰۴| 🇮🇷 | روایت مردم یزد @revayateyazd