✍کسی از دوستان برایم تعریف میکرد:
حالی عجیب بر وجودم مستولی گشت چنان که غرق در بی انتهای خودم گشته بودم و از هیمان و غلبه ی این احوال و بی خودی ها به روی سجاده های بارگاه مولی الموحدین افتاده و منازل وجودی ام را در سجده ای عمیق و بی تکرار ،پشت سر میگذاشتم.
و آن حال بیخودی توامان با اشک مرا رها نمیکرد تا اینکه ناگهان حس کردم آن حالت به کلی از وجودم رخت بسته و رفته است و من باقی مانده ام و بی کسی های خودم و مواجهه ی تکراری و رعب آور با خویشتن.
تا اینکه سرم را از سجده برداشتم و دیدم در مقابلم یکی از اولیاء الهی نشسته و عمیقا در حال قرائت قرآن کریم و توجه است.
متوجه شدم چشمه ی این تغییر حال هر آنچه بوده است از این مدار و از این حقیقت نشئت گرفته است...
سراغش رفتم و کمی در حضورش نشستم،چند کلامی سخن گفت و
سکوت معنا داری نمود و سپس مرا به حال خود واگذاشت...
در خویشتن جستجو کردم دیدم قوت آن حال عظیم در من نابود نشده است بلکه به کیمیای نفَس او تبدیل به عزم راسخ و رسین برای تحرکات جدید معنوی در وجودم گشته است.
"
اگر خواستی بدانی چه کسی ولّی الهی است نگاه به تغییر حال مقطعی و گریه انداختن و کرامات و خوارق او نکن حتی اگر دست تو را گرفت و به کهکشان ها برد و بازگرداند بلکه نگاه کن بعد از نشستن در محضر و حضورش "عزم برای حرکت" در تو ایجاد گشته است یا نه.
میزان این عزم را در صورت استعدادی که فراهم کردی دلالتی بر علو مقام آن ولی خدا بدان!
👈کار اولیای الهی تبدیل احوالات و استعدادها به عزم پولادین و ایجاد انگیزه برای حرکت هاست.
از اینجاست که آدم ابوالبشر آمد به زمین تا ریشه های وجودش را به شاخه های شجره ولایت آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین گره بزند؛ که فرمود :
ولم نجد له عزما.
قوت می بشکند ابریق را...
✅ بسمت خدا |
#سیروسلوک
@s_solouk