میگفت‌توقضیه‌پلاسکو، یکی‌از‌آتشنشانها که‌دیگه‌نمیتونست‌خارج‌بشه،‌لحظه‌آخر‌که داشته‌میسوخته،کلاهش‌روکه‌چند‌میلیون پولش‌بوده‌رو‌پرت‌میکنه‌سمت‌اون‌نردبونی که‌بیرون‌بوده،مگه‌چندنفرتواین‌دنیا لحظه‌ی‌آخرمرگشون‌به‌فکربیت‌المال میفتن؟