🌱🌹 یك بار برای نـماز صـبح خواب ماند، نور آفـتاب از لای پنجـره اتاق خـورده بود توی صورتـش و چشمهایش را باز کرده بود. با صدای گریه‌اش خودم را رساندم توی اتاق ؛ نشسته بود مـیان رختخوابش و با گریه، پشت سر هم می‌گفت:‌ چرابیدارم نکردید؟! نمازم قضا شد، خوب شد؟ حالا مگر جـرئت داشتم بگویـم مادر اصلا هنوز نماز برای تو واجـب نیست . فقط قول دادم از آن به بعد یادم نرود صدایش بزنم . . 🌷