♥️ _ تو چکار داری شرط رو بگو مریم : باشه سر اینکه اگه تو بردی همه شام مهمان من اگه تو باختی مهمان تو _ اوکی هستم بعد از دست دادن راهی خونه شدیم تمام اون روز و شب رو به نقشم فکر میکردم که باید چکار کنم ، قدم اول این شد که باید هر روز جلوی چشمش باشم پس باید آمار رفت و آمدش رو بگیرم دوم اینکه باید کمی تا حدودی تیپ بازم رو کنترل کنم و بعد و مهمتر این که باید فردا برم و حرفام رو از دلش در بیارم خبیث خندیدم و گفتم : _ یه آشی برات بپزم برادر بشین و نگاه کن صبح با آلارم گوشی بیدار شدم کش و قوسی به بدنم دادم و سمت حموم رفتم تا با گرفتن یه دوش سرحالتر بشم دیشب تا دیر وقت بیدار بودم و الان کسل _ پووف همینه دیگه به جای عمل میشنیم به فکر کردن الان که موقع عمله من کسل حالا کی حسش رو داره بره دانشگاه بعد از گرفتن یه دوش و تا حدودی سر حال شدن به مامان و عزیز پیوستم : _ سلااااااام صبح بخیر عشقای من مامان : سلام عزیزم صبح بخیر عزیز : سلام گلم چه عجب بالاخره ما دیدیمت ، یا دانشگاهی یا خواب _ اوه بی خیال عزیز بخدا وقتی از دانشگاه میام هلاک خواب میشم عزیز : از بس که تنبل بودی الان با یه کار هلاک میشی _ اه عزیز من ؟ .... من تنبل بودم ؟