آیَتُ‌الله میرزا عَبدُالکریمِ حَق‌شِناس ی جا میگُفتَن: ما در یک جَلَسه‌ای بودیم که پُشتِ سَرِ شَخصی غایب حَرف‌های نارَوایی زَده شُد. با اینکه بَنده حَرف‌های اونا رو رَد کردَم و از اون شَخص دِفاع کردم؛ امّا شَب در عالَمِ رؤیا به بَنده گُفتَند: چرا از آن مَجلس بَرنخواستی؟ گَفتَم: مَن هَر آنچه که آنها گُفتَند رَد کردَم و از شَخصِ غایب دفاع کردم. گُفتَند: آیا حَرف‌های شما را قَبول کردند؟ گفتم خیر! گفتند: پَس چرا از آن مَجلس بیرون نَرَفتی؟ هَمان رَفتَنِ تو جَوابِ قاطعی بَرایِ آنها بود.