حکایت از بوستان سعدی روایت کرده‌اند: برای حاکمی عادل در شکارگاهی، گوشت شکاری را کباب کردند، نمک در آنجا نبود، یکی از غلامان به روستایی رفت تا نمک بیاورد. حاکم به آن غلام گفت: نمک را به قیمت روزانه (نه کمتر) خریداری کن، تا آیین نادرستی را بنیانگذاری و در نتیجه روستا خراب نگردد. به حاکم گفتند: اندکی کمتر از قیمت خریدن، چه آسیبی می‌رساند؟ حاکم پاسخ داد: بنیاد ظلم در آغاز، از اندک شروع شده و سپس به‌طور مکرر بر آن افزوده شده و زیاد گشته است. اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی برآورند غلامان او درخت از بیخ ✅ سرو سهی @sarvecahi @sarvecahi