متن و ترجمه روان «مناجات الخائفین»
برگرفته از کتاب«درگوشیهای عاشقانه»
إِلٰهِى أَتَراكَ بَعْدَ الْإِيمانِ بِكَ تُعَذِّبُنِى ؟ أَمْ بَعْدَ حُبِّى إِيَّاكَ تُبَعِّدُنِى ؟ أَمْ مَعَ رَجائِى لِرَحْمَتِكَ وَصَفْحِكَ تَحْرِمُنِى ؟ أَمْ مَعَ اسْتِجارَتِى بِعَفْوِكَ تُسْلِمُنِى ؟ حَاشَا لِوَجْهِكَ الْكَرِيمِ أَنْ تُخَيِّبَنِى
خدای من!
وقت به تو ایمان آورده ام
قرار است عذابم کن؟!
یا بعد از اینهمه که دوستت داشته ام
از خودت دورم کن؟!
وقت امیدم به مهربانی و چشم پوشی توست
آب پاکی روی دستم بریزی؟!
یا وقت به گذشتت پناه آورده ام
تنهایم بگذاری؟!
نه! نه!
گُلِ روی بزرگواری تو کجا
ناامیدکردن من کجا؟!
لَيْتَ شِعْرِى أَلِلشَّقاءِ وَلَدَتْنِى أُمِّى؟ أَمْ لِلْعَناءِ رَبَّتْنِى ؟ فَلَيْتَها لَمْ تَلِدْنِى، وَلَمْ تُرَبِّنِى، وَلَيْتَنِى عَلِمْتُ أَمِنْ أَهْلِ السَّعادَةِ جَعَلْتَنِى، وَبِقُرْبِكَ وَجِوارِكَ خَصَصْتَنِى، فَتَقَِرَّ بِذٰلِكَ عَيْنِى، وَتَطْمَئِنَّ لَهُ نَفْسِى
کاش میفهمیدم
واقعا مادرم مرا برای عاقبت به شری به دنیا آورده؟
یا تربیت کرده که سرانجام رنج بکشم؟
اگر اینطور باشد
اصلا بهتر که مادرم مرا به دنیا نمی آورد و بزرگم نمیکرد!
کاش میفهمیدم
مرا هم جزو خوشبختها نوشته ای؟
و نزدیکی و همسایگی خودت را برایم کنار گذاشته ای؟
اگر اینطور باشد، چه خبر خوشی است!
چقدر دلم آرام میگيد!
إِلٰهِى هَلْ تُسَوِّدُ وُجُوهاً خَرَّتْ ساجِدَةً لِعَظَمَتِكَ ؟ أَوْ تُخْرِسُ أَلْسِنَةً نَطَقَتْ بِالثَّناءِ عَلىٰ مَجْدِكَ وَجَلالَتِكَ ؟ أَوْ تَطْبَعُ عَلىٰ قُلُوبٍ انْطَوَتْ عَلىٰ مَحَبَّتِكَ ؟ أَوْ تُصِمُّ أَسْماعاً تَلَذَّذَتْ بِسَماعِ ذِكْرِكَ فِى إِرادَتِكَ؛ أَوْ تَغُلُّ أَكُفّاً رَفَعَتْهَا الْآمالُ إِلَيْكَ رَجاءَ رَأْفَتِكَ ؟ أَوْ تُعاقِبُ أَبْداناً عَمِلَتْ بِطاعَتِكَ حَتَّىٰ نَحِلَتْ فِى مُجاهَدَتِكَ ؟ أَوْ تُعَذِّبُ أَرْجُلاً سَعَتْ فِى عِبادَتِكَ ؟
خدایا!
آیا باور کنم
روسیاهی را نصیب صورت هایی میکنی
که در مقابل بزرگی ات به سجده افتاده اند؟!
زبانهایی را لال میکنی
که شکوهت را ستایش کرده اند؟!
به دلهایی مُهر «باطل شد» میزنی
که مِهرت را در آغوش داشتهاند؟!
یا گوشهایی را کر میکنی
که در راه رضای تو
از شنیدن ذکرت سرمست میکرده اند؟!
آیا دستبند به دستهایی میزنی
که به سوی تو
به امید دلجویی از طرف تو
بر بال آروزها بلند شده اند؟!
یا بدنهایی را مجازات میکنی
که پی پیروی از تو رنجور شدهاند؟!
و پاهایی را
که پایِ کار عبادت تو بودهاند؟!
إِلٰهِى لَاتُغْلِقْ عَلىٰ مُوَحِّدِيكَ أَبْوابَ رَحْمَتِكَ، وَلَا تَحْجُبْ مُشْتاقِيكَ عَنِ النَّظَرِ إِلىٰ جَمِيلِ رُؤْيَتِكَ .إِلٰهِى نَفْسٌ أَعْزَزْتَها بِتَوْحِيدِكَ كَيْفَ تُذِلُّها بِمَهانَةِ هِجْرانِكَ ؟ وَضَمِيرٌ انْعَقَدَ عَلىٰ مَوَدَّتِكَ كَيْفَ تُحْرِقُهُ بِحَرارَةِ نِيرانِكَ ؟ إِلٰهِى أَجِرْنِى مِنْ أَلِيمِ غَضَبِكَ، وَعَظِيمِ سَخَطِكَ
خدایا!
کسانی را که یگانه ات دیدند و پرستیدند
پشت درهای رحمتت نگذاری!
و چشم مشتاقانت را
از زیبایی دیدارت محروم نکن!
چطور ممکن است خدای من
جانی را که با یکتاپرست عزیزش کرده ای
با ذلت دوری ات ذلیل کن؟
و دلی که گلش بر پایۀ محبت تو شکل گرفته
و بسته
با داغی آتشت بسوزانی؟
خدای من!
خودت پناهم بده
از خشم دردناک و سنگینت
يَا حَنَّانُ يَا مَنَّانُ، يَا رَحِيمُ يَا رَحْمانُ، يَا جَبَّارُ يَا قَهَّارُ، يَا غَفَّارُ يَا سَتَّارُ، نَجِّنِى بِرَحْمَتِكَ مِنْ عَذابِ النَّارِ، وَفَضِيحَةِ الْعارِ، إِذَا امْتازَ الْأَخْيارُ مِنَ الْأَشْرارِ، وَحَالَتِ الْأَحْوالُ وَهَالَتِ الْأَهْوالُ، و قَرُبَ الْمُحْسِنُونَ وَبَعُدَ الْمُسِيئُونَ، ﴿وَ وُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَهُمْ لَايُظْلَمُونَ﴾.
ای دلرحمِ بخشنده!
مهربان بخشاینده!
قدرتمند همیشه پیروز !
و آمرزندۀ پرده پوش!
به لطفت
از عذاب آتش و ننگ رسوایی نجاتم بده
روزی که
راه بهترینها از بدترینها جدا میشود
اوضاع و احوال همه بههم میریزد
به دلها ترس و وحشت میافتد
نیکوکاران نزدیک میشوند و بدکاران دور
«و هرکس هرچه کاسب شده
بی کم و کاست میگيرد
و به هیچکس ظلمی نمیشود.