✍خاطراتی کوتاه از سیره آیتالله بهجت قدسسره در هنگام زیارت
🔹از ایشان پرسیدم: «شما [از اینکه دو ساعت ایستاده زیارت میکنید] خسته نمیشوید؟! ما که جوانیم، از پا افتادیم!»، جوابی ندادند. یکبار از صحن که بیرون آمدند، به من اشاره کردند: «بیا!»، از جیبش پولی درآوردند و به من دادند و [به کنایه] فرمودند: «برو عطاری، داروی «عینشینقاف» بگیر تا خسته نشوی! (منظورشان این بوده است که اگر با عشق و محبت بخوانید خسته نمیشوید)»
📚 برگرفته از کتاب این بهشت، آن بهشت، ص ٣١
(بر اساس خاطرۀ یکی از همراهان آقا)
@seyr_solouk