میگفت: دیشب توی بیمارستان جانبازان اعصاب و روان، با زیاد شدن صدای ترقه‌ها مجبور شدیم تعدادی رو ببنیدم به تخت! میگفت فریاد می‌زدن و ما رو قسم می‌دادن بازمون کنید دشمن حمله کرده…! عده‌ایشون هم که گریه می‌کردن…!