با خود شبی پیراهنت را میبرم مادر بعدا برایت بهترش را میخرم مادر بوی تر باروت و خون وقتی که می پیچد با عطر نابت در جهانی دیگرم مادر از لابه لابه ی سرخی سربندهایم باز یا زینبی را بست دستت بر سرم مادر گفتی برو اما...الهی زود برگردی گفتم الهی برنگردد پیکرم مادر پروانه ی شمع حریمش باشم و آنقدر دورش بگردم تا بسوزم در حرم مادر انگار چشمان تو را هم با خودم بردم در چشمهایم...با نگاه آخرم مادر در عکسهایت روز و شب تسبیح چرخاندی با چادر گلدار خود در سنگرم مادر حالا کجایی که ببینی بالهایم را؟ دارم به سوی آسمان ها میپرم مادر مابین آرزو کردم که شبها را مثل نسیم از خوابهایت بگذرم مادر نازت کنم...آرام در گوشت بگویم که گریه نکن...من از همیشه بهترم مادر ۱۲ @shahid_javad_allahkaram