چندروز به شهادت جواد الائمه (ع) مانده بود.به دلمان افتادکه به نیت شهیدجواد،مجلس روضه‌ایی درشب شهادت برپاکنیم.همه کارهاو هماهنگی‌هاانجام شده بود.اماروزبرپایی مجلس متوجه شدیم که روضه‌خانمان به علت مشکلی که برایش پیش آمده امکان حضورندارد. سه ساعت بیشترتا آمدن مهمان‌هاباقی نمانده بود.به هرروضه خوانی که زنگ میزدیم امکان آمدن نداشت. مانده بودیم چه کنیم که یکی از دوستان شماره روضه خوانی راداد.تماس گرفتیم واوالحمدلله پذیرفت. نه مااورامیشناختیم نه اومارا. وقتی واردمنزل شدوچشمش به قاب عکس شهیدجوادافتادمتعجب شداز نسبت صاحبخانه باشهیدجوادپرسیدووقتی فهمیدکه اینجامنزل خانواده شهیداست متحیرشد،باورش نمیشد. گفت من به این شهیدارادت خاصی دارم.چند وقت پیش درگلزارشهدا،عکس این شهیدرابا دستی که بالابرده بوددیدم.خیلی این عکس به دلم نشست.بعد ازآن هرمجلسی که میرفتم از این شهیدیادمیکردم.تااینکه چندروز پیش به او گفتم:«شهید جواد،من شماراخیلی یادمیکنم. شما هم من رایادکنید» نمیدانستم که اینگونه جوابم رامیدهدوشب شهادت جوادالائمه من رابه منزل خودش دعوت میکند. #کانال۱۲ @shahid_javad_allahlaram