وصیت نامه برادرانم من خود به قصد سرکشی و کمک رسانی با شوق و ذوق به جبهه سومار می روم تا شاید با انجام این امر خیر خداوند و امام امت از من راضی و خشنود باشد. برادران و خواهرانم به شما توصیه می کنم در مقابل بی خدایان با کمال قاطعیت برخورد کنید. به مادرم بگویید پسرت در راه خدا رفت و شهید شد مثل تمام خانواده شهدا برایم گریه نکنید و غم مخورید و هرگاه به یاد من افتادید برایم قرآن بخوانید.                     می روم من از پی اجرای فرمان می روم       در پی اجرای دستورات قرآن می روم                     می روم من در پی کشتـار قوم اهریـمـن      در پــی آزادی اسـلام و قـرآن مـی روم به این کره خاکی گشود، کسی وسعت فردای این طفل کوچک را نمی توانست دریابد. در دوران طفولیت سایه و حمایت پدر را از دست داد امافقدان پدر با تمام دشواری هایش نتوانست مانع رشد تعالی او گردد. هرچند در 18 سالگی به علت فقر مالی و جهت امرار معاش مجبور شد زادگاهش کرمانشاه را به قصد تهران ترک نماید. اما وی در سراسر زندگی پر فراز و نشیبش هدف را به درستی شناخت و جهت دستیابی به آن هدف بزرگ عاشقانه نه تنها دل بلکه سر سپرد و هدف و راهش، راه اسلام و امام (ره) بود. و در سال 52 و 53 وارد مبارزات رژیم گردید و در یکی از همین مبارزات در نزدیکی اصفهان دستگیر شد و چنان مورد شکنجه قرار گرفت که تا زمان شهادت آثار شکنجه روی بدنش نمایان بود. این چند کلمه که برای بازماندگانم مخصوصاً همسرم به جای می گذارم و اگر سعادت یاری کرد و شهید شدم روشن شود بدهکاریهایم و وضع فکریم بعد از من برادرم درویشعلی وعلی اصغر وثوقی نظر اختیارات را دارند. برادرانم من فردا به قصد سرکشی و کمک رسانی به سومار می روم با شوق و ذوق خاصی و با خواهش و تمنا من بر این امر خیر می روم شاید خداوند و امام و امت مسلمان از ما راضی و خشنودند هر چند کاری از دستمان یعنی از دستم برنمی آید برادران و خواهرانم به شماها توصیه می کنم در راه خدا و خط امام که همان خط اسلام است جدی عمل کنید سازش کار نباشید به حرف بی خدایان گوش ندهید و جوابشان را با کمال قاطعیت بدهید همانطور مثل گذشته پیرو راستین امام خمینی این نور خدا باشید. به مادرم بگویید پسرت در راه خدا رفت و شهید شد مثل تمام خانواده شهیدان صبور باشید به همگی توصیه می کنم برایم گریه نکنید. بدهکاریم به این شرح است: ـ 50000 ریال به سپاه بدهکارم. ـ 50000 ریال به حاج آقا زرندی بدهکارم. ـ 50000 ریال از بانک صادرات شعبه وکیل آقا و مبلغی به حاج آقا شمسائی در تهران بدهکارم. این را هم می دانم کسی غیر سپاه نمی تواند پرداخت بکند چون چیزی ندارم غیر از عقیده ام و از سپاه خواهشمندم اینها را جبران بکند و مبلغی نیز در درون دفترچه می باشد  آن را به وکیلهایم بدهند یعنی بگیرند و خلاصه اگر صاحب فرزندی شدم هر کسی سرپرستی او را تحویل گرفت وجدانش قاضی است و اگر دختر بود صدیقه و اگر پسر بود روح الله نام گذاری کنید.در ضمن شناسنامه ام در ثبت احوال پیش اقای لواسانی است که جهت تعویض آن را داده ام و آن را بگیرید این وکالت را به برادرم درویشعلی کردامیر می دهم که کلیه مبلغی که در بانک دارم می تواند  از بانک بگیرد و به خانواده ام بدهداین وکالت را به آقای علی اصغر وثوقی نظر جهت حقوق و کارهای سپاه می دهم که حقوقم را بگیرد  به خانواده ام بدهد و در مورد تعاون نیز می تواند اقدام کند. و از اینها نیز طلب کارم از محمد اسماعیل سعیدی که برای زمین گرفته یعنی شرکات مبلع 24500 تومان از الکتریکی 50000 ریال از بانک صادرات شعبه وکیل آقا 10000 ریال تعاون سیاه 10000 ریال بسم الرب الشهدا والصدیقین حمد وشکروثنا پروردگار یکتا را که نفس وتوانی داد که بتوانم قدمی در این مسیر بزرگ وغیر قابل وصف بگذارم ازکودکی با عکس ویاد شهدا بزرگ شده ام باشد که روزی سعادتی پیدا کنم ودر مسیر این عزیزان و در راه کشورم  شهید شوم. @shahid_modafe_haram_miladheidari