#دلتنگی
#جان_نوشت
#کوثر_فرحناکی
✨
دلنوشتهای از زبان دختر و پسر شهید میلاد حیدری به عمه جان حضرت زینب (س) و عمه بزرگوارشان✨
عمه جان عزیزم...
ما هنوز بوی بابا را از لباسهایش میگیریم،هنوز صدای خندههایش در گوشمان زنده است.
اما نبودنش، مثل بغضی است که هر شب در گلویمان میماند و صبح با اشک چشممان بیدار میشویم.
بابا رفت...
نه برای اینکه از ما دل کند، بلکه برای اینکه دل به خدا بست.
رفت تا ما بمانیم و سربلند باشیم،رفت تا ما یاد بگیریم که عشق، گاهی در میدان نبرد معنا پیدا میکند.
🕊
حضرت زینب (س)...
عمه بچه های مدافع حرم🕊
شما درد فراق را خوب میشناسید
شما داغ برادر را با صبر معنا کردید،ما هم میخواهیم مثل شما باشیم.
میخواهیم بغضمان را به دعا تبدیل کنیم، اشکمان را به امید، و داغمان را به افتخار.
عمه جان...
وقتی دلتنگ بابا میشویم، به آسمان نگاه میکنیم.
آنجا جاییست که بابا حالا در آن نفس میکشد، شما برایمان مثل سایهای هستید که گرمای محبتتان، سرمای نبود بابا را کمی آرامتر میکند.
ما قول میدهیم...
که راه بابا را ادامه بدهیم.
که مثل او، عاشق حقیقت باشیم
که مثل او، دل به خدا بسپاریم، و مثل شما، صبور باشیم.
با تمام دلتنگیهایمان،
با تمام اشکهایی که شبها بیصدا میریزیم،
ما هنوز ایستادهایم...
چون فرزندان شهیدیم،
و
نوههای صبر حضرت زینب (س)...🕊
@shahid_modafe_haram_miladheidari