شعری از زبان یک فرزند شهید💔
اینجا هوا بارونیه صدای رعد و برق میاد💔
اونجا نداره آسمون خوشابحالت باباجون🥀
اینجا همه غمگینیمو ستاره ها خاموش شدن💔
اونجا نداره کهکشون خوشابحالت باباجون🥀
اینجاصلیب پر شده و آدما آویزون میشن💔
اونجا نداره بمب و خون خوشابحالت باباجون🥀
شما چطور رفتین و ما چرا باید بمونیم و 💔
از رفتن کبوترا ترانه ها بخونیم و 🥀
شما خوشین تو آسمون خوشابحالت باباجون💔
اینجا دلم گریه میخواد بابا تو رو خدا بمون خوشابحالت باباجون🥀
اینجا دیگه نا ندارم حرفای مردم بشنوم💔
از قصه ی ریا واسه نونای گندم بشنوم🥀
اونجانداره آب و نون خوشابحالت باباجون💔
یادم میاد بچه بودم موهامو شونه میزدی🥀
وقتی تو بازیا بودم برام تو خونه میزدی💔
خونه ام شده عزا و خون خوشابحالت باباجون🥀
از عشق و عاشقا بگو،از اشک مادرا بگو💔
از دل بگو از غم بگو قصه ی کربلا بگو🥀
بازم برام غزل بخون خوشابحالت باباجون💔
من روی سینه ات میخوابم همیشه گرم همیشه نرم🥀
میگن تنت تو جبهه مون..د خوشابحالت باباجون💔
به فدای دل بی تاب رقیه(س)....💔
به فدای دل تنگ فرزندان شهدا....💔
@shahid_modafe_haram_miladheidari