همسر شهید نوزدهم آبان 87 شب تولد امام رضا (ع) مراسم عقدمان برگزار شد.حسن آقا تصمیم گرفت ماه عسل به کربلا برویم و در تاریخ 8 آبان 88 مصادف با میلاد علی بن موسی الرضا(ع) در بین الحرمین کربلا با خرید شیرینی و پخش آن میان کاروان ها ، نخستین سالگرد پیوند مشترکمان را جشن گرفتیم. همسرم مردی بسیار آرام ، متین و دوست داشتنی بود ،بسیار با محبت و قلبی مهربان داشت، متواضع و فروتن بود ، اصلا استرس در چهره و رفتارش نمود نداشت و بسیار خوش پوش بود. همسرم برای موفقیت در مسابقات قران تلاش زیادی می کرد البته هدف وی مطرح شدن و دیده شدن در سطح دنیا و کشور نبود بلکه می خواست به شاگردانش بفهماند که یک قاری شهرستانی هم می تواند در سطح کشور و یا حتی بین المللی هم بدرخشد و از اینکه به هدفش رسید بسیار خوشحال بود و موجب شد که شاگردانش هم پشت کاری بیشتری پیدا کنند و به دور از دغدغه و با اعتماد به نفس در مسابقات شرکت کنند. من از اینکه همسرم در مسابقات رتبه کسب کرده بود بسیار خوشحال بودم و همیشه برای موفقیت وی همراهش بود. خاطره ماندگار من و همسرم از اینکه با هم ازدواج کردیم نهایت رضایت داشتیم افکار و عقاید مشترکی داشتیم؛ همسرم در تمام تصمیمات از من نظر می خواست و رابطه صمیمی و گرمی با هم داشتیم ، همیشه به همسرم می گفتم : اگر خدایی نکرده تو را از دست بدهم نمی توانم به زندگی ادامه دهم ، اما حسن با لحنی آرام می گفت: هرگز به دنیا و متعلقاتش وابسته نشو ما امانتی از جانب خداوند هستیم و بارها به شوخی می گفت: انشالله شهید می شوم و نزد خداوند شفاعت تو را خواهم کرد. @shahid_modafe_haram_miladheidari