#وصیت_شهدا
#نامه_های_آسمانی 🪶🕊
” کل نفس ذائقة الموت ” هر نفسی مزه مرگ را خواهد چشید.
آنان که به هزاران دلیل زندگی میکنند نمیتوانند به یک دلیل بمیرند و آنان که به یک دلیل زندگی میکنند با همان دلیل نیز میمیرند.
بعد از یک عمر گناه حال باید در آزمایش الهی آماده سفر مرگ بشوی، بعد از یک عمر معصیت حال باید افسوس یک عمر خطا را بخوری، بعد از یک عمر خنده حال باید نشست و بر یک عمر اشتباه رفتن و نفهمیدن گریست، دیگر جای خنده نیست آخر دلیلی بر خندیدن نیست، آخر در کجای دنیا انسانی که بین بهشت و جهنم در رفت و آمد است خود را به خندیدن خوشحال میکند.
هر نفسی مزه ی مرگ را خواهد چشید، برای عده ای مرگ گلو بند زیبایی است بر گلوی دختران و برای عده ای مرگ خاری است در گلو که هرگز پایین نمیرود. عجیب است حال انسانهایی که میدانند میمیرند و میدانند در پای میز محاکمه به بند کشیده خواهند شد اما باز نشستهاند و دست بر روی دست، میخورند و میخوابند آسوده و بی خیال، چه عجیب است داستان آدمی که می داند بعد از مرگ، او را باز خواست می کنند اما بی خیال از یک زندگی آسوده روز را به معصیت میگذراند و شب آسوده همراه شیفتگان رؤیاها به خواب میرود.
بعد از یک عمر حساب نکردن حال باید حساب پس داد، “حاسِبوا قَبْلَ اَنْ تُحاسَبوا ” دیگر چارهای نیست جز گریه، گریه به حال خویش و گذشتههایی که هرگز به عقب بر نمیگردد. گناهانی که تا ابد وسیله شکنجه روح تو شده، دیگر هیچ چارهای نیست جز دعا که خداوندا، با عدلت با من رفتار نکن که جز آتش جهنم نصیبم نیست، با عفوت از من گذر که بجز عفو تو امیدی نیست.
خدایا، گناهکارم، خطا از من است، میدانم همیشه مغلوب نفسم شدهام خدایا از من درگذر که جز گذشت تو منزلگاه من جز دوزخ چیزی نیست. خدایا ای مهربانترین مهربانها، ای عزیزترین عزیزانم، ای زیباترین زیبا رویان در نزدم، ای پاکترین پاکان، ای نوید دهنده، ای برپا کننده، ای همیشه زنده، ای میراننده، ای سریع الرضا، ای کاشف البلاء، ای گذرنده، به هر نحو میخواهی بکشیم، بکشم. به هر گونه میخواهی ببریم، ببرم. اگر یک بار به مرگم راضی نیستی هر بار بکشم، زندهام کن باز بکشم، حاضرم، راضیم فقط یک چیز از تو میخواهم: ای عزیز از من بگذر، گناهانم را محو کن، آتش جهنم را یار من مکن.
خدایا، بار الها، معبودا، ایزدا، ای یار صالحان، ای دشمن کافران، ای همراه متقیان، ای عدو ظالمین، ای با مؤمنین یار و با مشرکین خصم، جز به تو امید نیست ای خالق، ای حاکم، با عدلت با من حکم مکن.
ای همیشه زنده، زندگی آن دنیا را برایم در دوزخ مخواه، ای میراننده، مرگ مرا زندگی برای دیگران ساز، برای ملتم، دینم و امتم. برای آن سیاه دربند، برای آن سفید بی چیز، برای فقیر غمین، برای آنان که جز اشک سلاحی ندارند و جز ذکر تو دوایی.
برادرم، خواهرم، مادرم، ای پرورش دهنده روحم، پدرم ما را فراری از مرگ نیست و با مردن نیز فراری از حکم خدا نیست، خوشا بحال آنان که جز راه خدا راهی ندارند و جز ذکر خدا یادی ندارند. پدرم، مادرم، برادرم و خواهرم از اینان باشید. به لحظه مرگ زندگی جز افسوس چیزی نیست خویشتن را بیابید. به لحظه وداع گناهان معذب روح اند، زندگی را دریابید به هنگام مردن از مرگ فراری نیست، خدایی زندگی کنید چنان باشید که به قول امام علی(ع): ” برای هر لحظه مردن آماده باشید.”
دوربین فیلم برداری خدا را که هیچگاه ندیدم، حالا دیدم گویی فرشتگان مأمور در حال گرفتن فیلم از مایند. برادرم چنان زندگی کن که همیشه دوربین خدا را در حال گرفتن فیلم از خود ببینی.
زیاد مخواب که فردا باید سالها در زیر خاک بخوابی، زیاد مخور که برای خوردن وقت هاست، زیاد مخند که دلیلی بر خندیدن نیست، به هر کجا می روی بدان سرانجام دیدار آن دنیاست.
مرگ را همیشه ببین، با گذشت باش که خدا نیز از تو بگذرد، پدرم، مادرم اگر در نزدتان عزیز نبودم و وجودم برایتان جز رنج هدیه ای نبود خوشحال باشید که رفتم و اگر در نزدتان عزیز و گرامی بودم بدانید که خدا سفارش فرموده است ” از آنچه دوست دارید انفاق کنید.” مرا انفاق در راه خدا فرض کنید، بهترین انفاقتان.
خواهرم حجاب تو سنگری است آغشته به خون من، می دانم بالاتر از آنی که سفارش به پوشش و حجاب تو را کنم ولی بدان تفنگی که در دست من است چادری است که بر سر توست اگر میل به حفظ سلاحم داری چادرت را سلاحم بدان.
برادرم زندگی چند صباحی بیش نیست، نیامده می گذرد، آنچنان سریع میگذرد که رود به دریا می پیوندد. چنان زندگی کن که فردا برای رفتنت وحشتی نداشته باشی.
برادر، کوچکتر از آنم که به تو چیزی یاد دهم اما میخواهم بگویم داستان قیامت داستان حقیقی است اگر نمیدانی سعی کن بدانی و اگر میدانی سعی کن ببینی و اگر میبینی سعی کن عمل کنی، فردا دفترچه ی اعمالت را جلویت باز میکنند و تو چیزی نداری، جوابی نداری جز یک کار، افسوس، افسوس، افسوس بر عمری که گذشت.