کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
🌹 در حسرت وداع با باکری ماند | شهید محمدرضا زاهدی در کلام همرزم ایشان، آقای مسیح الله توانگر 4⃣ #ق
🌹 در حسرت وداع با باکری ماند 4⃣ «روایت عملیات بدر و نقش شهید زاهدی»این وضعیت روی نبردهای بعدی مثل عملیات بدر هم اثر گذاشت؟ نه اثر نگذاشت. عملیات، مسیر خود را پیش رفت. دو شب مانده به شروع عملیات، با رضایت حاج حسین و هماهنگی ، من رفتم تیپ قمر بنی هاشم (ع). رفتیم پیش حاج علی توی منطقه و ایشان نظارت کرد به شناسایی‌ها که مطمئن بشود. 🔻 شد شب عملیات، یعنی ۱۹ اسفند ۶۳ و شروع عملیات. تقریباً ساعت ۱۱ بود که بچه ها زدند به هور. ما هم سوار بر شناور با حاج علی با هم بودیم. رفتیم جلو و عملیات این قدر زیبا انجام و اهداف برای رد شدن از دجله سریع محقق شد که کسی تصورش را نمی‌کرد. مهم‌ترین محورهای عملیات بدر در منطقه شمالی بود که به لشکرهای امام حسین (ع)، علی ابن ابیطالب (ع) و تیپ قمر بنی هاشم (ع) و ... سپرده شده بود. 🔰 نقش سردار زاهدی در فرماندهی عملیات بدر چگونه بود؟ ما صبح رسیدیم منطقه. بچه‌ها رفتند هدف مورد نظر را گرفتند. ما هم از شناور پیاده شدیم و شناور توی خشکی. یک جایی را درست کردیم. بچه‌های‌مان رفتند لب دجله. شب توی دجله آن‌ها هم سنگر ساختند. ما هم به فاصله دو کیلومتری لب هور بودیم. 🔸 این قدر عملیات زیبا بود که آقای محمد علی (عزیز) جعفری آمد توی منطقه و این قدر بوسیدش آقای زاهدی را. گفت: «دستت درد نکنه، چقدر زیبا! اصلاً باور نمی کردم.» خیلی خوشحال بود . 🟤 آقای زاهدی گفت: «ما باید بریم.» بعد از دجله، یک جاده اتوبان از العماره به بصره بود. این باید قطع می‌شد و الا تهدید می‌شد منطقه. آقای زاهدی اصرار کرد «اجازه بدید ما از رودخونه رد شیم بریم اون طرف و این جا جاده رو بگیریم.» آقای جعفری گفت: «نه، فعلاً تصمیمی برای این مرحله نیست.» ⚫️ از روز دوم که دشمن فهمید هدف مورد نظر این جاست، از بالا منطقه را شناسایی می‌کرد. تریلی‌ها و تانک‌ها و کمرشکن‌ها و این‌ها راه افتادند بروند به طرف شمال منطقه که لشکر امام حسین (ع) رأس کار بود. 📣 به قول آقا رحیم: «این جا تنگه احد است؛ اگر سقوط کند همه جا سقوط می‌کند» و همین هم شد و ما می‌دیدیم که تانک‌ها دارند از جلو می روند؛ اما دیگر کار از کار گذشته بود. دیگر نمی شد برویم آن طرف رودخانه. با حسرت فقط نظاره‌گر بودیم و نمی‌توانستیم کاری بکنیم و سلاح پشتیبانی هم زیاد نداشتیم؛ چون نمی‌توانستیم آن طرف آب ببریم و سلاح نیمه سنگین مانند خمپاره و این ها موثر نبود. هر روز با حسرت می‌گفتیم وای چه خبره؟ چقدر تانک دشمن این جاست! ♦️ این گذشت تا روز پنجم خبردار شدیم دشمن رخنه کرده است و لشكر امام حسین (ع) را زده عقب و کم کم از شمال داشت می آمد به طرف ما. ⏪ ادامه دارد ... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: آقای مسیح الله توانگر 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی