کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💐 بین حسین و مصطفی | شهید محمدرضا زاهدی در بیان سردار اسماعیل صادقی 3⃣ #قسمت_سوم «به جرات می‌توانم
💐 بین حسین و مصطفی 3⃣ «به جرات می‌توانم بگویم هیچ وقت در ایشان تردید ندیدم.» 💠 الگو پدر آقای زاهدی روحانی بسیار بزرگواری بود؛ از نزدیک می‌شناختم‌شان. خیلی خود ساخته بودند. شهید هم شیفته پدرش بود و اخلاق را از پدرش گرفته بود. در زمان جنگ هم دوست صمیمی ایشان که حالت مرید و مرادی داشتند بود. شهید ردانی پور پرورش یافته حوزه علمیه و از اساتید اخلاق بود. 🌸 آقای زاهدی در تعاملاتش وقتی روایات را می‌خواند فقط برای حفظ کردن نبود؛ بلکه به قصد عمل کردن می‌خواند. آیات قرآن را هم که می‌خواند، عمل می‌کرد. به همین خاطر وقتی ما خصوصی حرف می‌زدیم، در دو ساعت گفت و گو حتی یک کلمه لکنت پیدا نمی‌کرد؛ ولی وقتی می‌خواست در جمع حرف بزند، به جهت آن مراقبه دائم، مکث می‌کرد. این اخلاق ایشان واقعا استثنا بود. من این مورد را در شخص دیگری ندیدم. ✊🏻 شجاعتی مثال زدنی ایشان شجاعت بی نظیری داشت. شجاعتش برگرفته از ایمان راسخش بود. بنده خیلی افراد شجاعی را دیده‌ام که شجاعت‌شان برگرفته از عمق ایمان نیست، بلکه ذاتاً شجاع هستند؛ اما شجاعت ایشان بر اساس اعتقادات راسخش بود. 🔹 من حدود چهل سال ایشان را از نزدیک می‌شناختم. شبانه روز با هم زندگی می‌کردیم. خلق و خویش را می‌دانستم. به جرأت می‌توانم بگویم هیچ وقت در ایشان تردید ندیدم. به ویژه در ناملایمات مسائل سیاسی، مسائل اقتصادی، فراز و نشیب‌ها و ... . این مساله به خاطر ایمان قوی بود. 🔸 ایشان در تمام پیش آمدها به معنا واقعی کلمه راضی به رضای خدا بود. این رضایت همیشگی باعث می‌شد همه چیز را در محضر خدا ببیند. همان زمان دفاع مقدس هم همین طور بود. چه در عملیات‌هایی که موفق می‌شدیم چه در عملیات‌هایی که شکست می‌خوردیم، در محاصره می‌افتادیم و ... هرگاه او را می دیدیم آرام بود. نه این که تلاش و بازنگری نکند نه؛ بلکه ایمان داشت که خدا می‌بیند. 🌹 این در محضر خدا بودن در تمام مراحل زندگی‌اش نمود داشت. به عنوان مثال پس از شهادتش در منزلش بودیم و بر سر محل دفن ایشان اختلافی پیش آمد. بنده می‌دانستم آقای زاهدی قلباً دوست داشت که در کنار دفن شود. از پسر بزرگش خواستم بگوید دقیقاً چه خاطره‌ای از ایشان درباره این مسأله دارد. 🌷 گفت: «این اواخر با هم به گلستان شهدا رفتیم. پدر به مکان خالی بین مزار شهید خرازی و شهید ردانی پور اشاره کرد و گفت فکر کنم این جا، بین حسین و آقا مصطفی رو برای من گذاشتند.» ناگهان استغفرالله گفت و ادامه داد: «حالا شهید بشیم بالاخره یه جایی خاکمون می‌کنن.» یعنی در همین حد که من خودم تعیین کنم کجا خاک شوم هم نمی‌خواست در مشیت خدا دخالت کند. این اخلاق در او نهادینه بود. ⏪ ادامه دارد ... ✍🏻 برگرفته از 🎙 راوی: سردار اسماعیل صادقی 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی