حضرت چون به میدان میشد در حالیکه جبراییل امین در یمینشان و میکاییل در سمت یسارشان با شمیشیر کشیده حرکت میکردند و عزراییل چون شاهین مترصد بالای سر ایشان تا شمشیر حیدر که را بزند تا جانش را برباید و حضرت این رجز را میخواندند 🕋🌺🕋🌺 أَنَا اَّلذي سَمَّتْنِي أُمّي حَيْدَرَة ضَرْغامُ آجام وَ لَيْثُ قَسْوَرَة «من همان كسي كه مادرم مرا حيدر (شير) خوانده، مرد دلاور و شير بيشه‌ها هستم 🕋🌺🕋🌺 هیچگاه زره از پشت نبست چون «کرار غیر فرار»بودالبرکاتلرو بجلو شمشیر میزد و‌هیچگاه پشت به میدان نمیفرمود 🕋🌺🕋🌺 چون جنگ بالا میگرفت دستار زرد رنگی را بر سر مبارک می بست و این زمان ملائک هم کمی دور می رفتند هیچکدام از مقتولین و‌مضروبینش نفهمیدند از کجا ضربه وارد میشد چون از کشته پشته میساخت جبراییل ندا میزد لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار 🕋🌺🕋🌺