📚گزیده‌ای از 📙کتاب «معبر بهشت» 🟡شهید مدافع‌حرم رضا حاجی زاده "چهار سال است که دیگر اردیبهشت برایم رنگ و بوی بهشت ندارد، انگار همه زیبایی و طراوتش یک جا ساییده شده و رنگش پریده! پاهایم جای سفت است؛ اما دلم را آب برده، بس که همه فکر و خیالم غرق رضا شده! نگاه می‌کنم و به او فکر می‌کنم، شوکه‌ام و به او فکر می‌کنم، غم می‌خورم و به او فکر می‌کنم، حتی به ضرب دارو خوابیده‌ام؛ اما هنوز دارم به او فکر می‌کنم. غصه نبودنش، جانم را می‌گیرد زیر مشت و لگد. انگار دو شقه شده‌ام. یک نیمه‌ام مانده در اردیبهشت سال هزار و سیصد و نود و پنج که برای آخرین بار رضا را بدرقه کردم و نیم دیگرم سرک می‌کشد به روزهای بعد با یک دنیا چشم‌انتظاری، تکالیف به دوش مانده و امید نیمه‌جانی که شاید نشانه‌ای از او به من برسد! چشم می‌چرخانم دور اتاق. نگاهم می‌رود روی سقف سفید و از کناره دیواره‌ها پایین می‌آید تا به قاب عکسی که لبخند رضا را قاب گرفته، برسد. میخ تصویرش می‌مانم. باد در هزاره توی مغزم می‌پیچد و دوباره خاطراتش را جلوی چشمانم می‌آورد." 📒کتاب "معبر بهشت" روایتی از خاطرات و زندگی‌نامه شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده، به کلام مادر 🛒معبــــــر بهـــشـت - قیمت: ۱۱۰٫۰۰۰ت - برای ثبت سفارش⇙ 📱@talie135 | عضوشوید ↶ 📚 @ketab_talie