﷽
💠پله پله تا خدا❤️
🔖
قسمت هشتم
♨️
زمزمهی رفتن به سوریه
🪖رضا جان سال۱۳۹۲ پس از شهادت و آوردن پیکر مطهر سردار شهید اسماعیل حیدری(اولین شهید مدافعحرم شهرستان آمل) زمزمهی رفتن به مناطق برونمرزی را سر داد و با آمادهکردن مقدمات، اصرار به حضور در مأموریت برونمرزی و رفتن به سوریه داشت.
🤔بالاخره آقا رضا اعلامِ رفتن کرد و گفت که میخواهد برای سوریه اسم بنویسد. من گفتم:«مادر! تو که تمام سال ماموریتی! حالا چرا سوریه؟ کشور خودت که هست!»
🧑🎓گفت:«مامان اسم نوشتیم مشخص نیست که ما اعزام بشیم. الان باید بریم زبان عربی یاد بگیریم.»
😅منم به این هوا که آقارضا میخواد کلاس بره و زبان عربی یاد بگیره!!!
🙏تا اینکه در سال۱۳۹۴ اجازهی رفتن به سوریه آن هم بدون مقدمه خواست که با رفتنش مخالفت کردم!
💔چون واقعاً برام سخت بود! محمدطاهایش تازه به دنیا آمده بود و فاطمهحلمایش تازه دو سالش شده بود. منم مخالفت کردم.
گفت:«مامان اجازه نمیدهی؟!»
گفتم:«نه»
گفت:«جانِ مامان اگه اجازه ندی، منم نمیرم امــــا....»
🎙راوی:مادر شهید
🗯
#ادامه_دارد...
#شهید_رضا_حاجی_زاده
#پله_پله_تا_خدا
🌹تنها کانال رسمی تکاور پاسدار
شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده👇🏻
🍃|
@shahid_reza_hajizadeh