#خاطرهـ شمارهـ چهارده:
@shahidalamdar_ir
👇👇👇👇👇👇
✍ بعد از مراسم رفتم جلو و مداح هیئت را پیدا کردم، می گفتند نامش سید مجتبی علمدار است. گفتم: «آقا سید من یه سؤال دارم.» جلوتر آمد، گفتم: «من هر هیئتی که می روم، وقتی روضه می خوانند و مداحی می کنند، اصلاً گریه ام نمی گیرد، چه کارکنم!؟» سید نگاهی به من کرد و گفت: «در این مراسم هم که من خواندم باز گریه ات نگرفت؟» گفتم: «نه! اصلاً گریه ام نگرفت.» رفت توی فکر.
🌷 بعد با لحن خاصی گفت: «می دونی چیه!؟ من گناهانم زیاده، من آلوده ام، برای همین وقتی می خوانم اشک شما جاری نمی شود. سید این حرف را خیلی جدی گفت و رفت.» من تعجب کردم، تا آن لحظه با هر یک از بزرگان که صحبت کرده بودم و همین سؤال را از آن ها پرسیدم، به من می گفتند: «شما گناهانت زیاد است، شما آلوده ای برو از گناهان توبه کن آن وقت گریه ات می گیرد!»
🌷 البته من می دانستم که مشکل از خودم است اما شک نداشتم که این کلام آقا سید، اخلاص و درون پاک او را می رساند، از آن وقت مرتب به هیئت رهروان می رفتم، خداوند نیز به من لطف کرد و موقع مداحی سید اشک من جاری بود.
✅ شبهای جمعه خاطرات
🌹 انتشار مطالب کانال همراه با ذکر صلوات و منبع جایز است.
💠با ما همراه باشید💠
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
🌐
eitaa.com/shahidalamdar_ir