|زندگی‌امام‌زمانی‌(عج)| سالِ آخر خیلی دغدغه داشت . چند ماه قبل شهادتش‌ ، همش زنگ می‌زد و پیام می‌داد می‌گفت: زخم‌زبون‌ها اذیتم می‌کنه؛ این که بعضی ها هر وقت من یا خانوادم رو می‌بینن ، می‌گن چرا پسرتون‌ رو فرستادید حوزه؟ آینده‌ش خراب شد... فلانی تو فامیل یا دوستای همسن‌ و سالش پزشکی و مهندسی میخونن ، آرمان چی ؟ انقد اذیتش‌ کرده بودن که گفت : به فکرم زده چند سال از حوزه بزم یه کاری راه بندازم ، از این فشار در بیام ، دوباره برگردم. باهاش صحبت کردم و دلداری دادم ، گفتم : شرایط اکثر طلاب همینه ، اما با وجود همه‌ این سختی ها باید پای اسلام و انقلاب ایستاد . چند روز بعد زنگ زد گفت : فکر هام رو کردم ، هیچ مسیری بهتر از طلبگی امام زمان(عج) نیست . هر کی هم هر چی میخواد بگه. حالا که این توفیق رو بهم دادند‌ ، منم کم نمی‌ذارم. واقعا هم کم نذاشت... _به‌روایت‌از‌رفیقِ‌شهید 🌱 🕊