🥀خندید و رفت 💔وقتی از خونه رفت بیرون به من گفت: باباجون، حلال کن. دلم لرزید. هیچ وقت موقع خداحافظی این‌طوری صحبت نمی‌کرد. همیشه می‌گفت: منو دعا کنین. گفتم: این چه حرفیه که می‌زنی؟ خندید و رفت.... به مادرش گفتم: نمی‌دونم چرا حسین این‌طوری حرف زد. ❤️‍🔥هنوز به سر کوچه نرسیده بود که برگشت و برای ما دست تکان داد. با صدای بلند گفتم: حاج حسین، مواظب خودت باش ولی جوابی نداد او رفت و مرا برای همیشه از دیدن چهره ماهش محروم کرد. 🥀خاطره‌ای به یاد شهید معزز حاج حسین اسکندرلو 🏴