حمید‌خیلـی‌دیرکــردقبلا هم‌برای بیرون‌بردن زباله‌چندباری‌دیرکرده‌بود امااین‌بارتاخیرش‌خیلی‌زیاد شده بود. وقتے‌برگشت‌پـــرسیدم: حمیدآشغالارومی‌بری‌مرکزبازیافت سرخیابون‌این‌همہ‌دیرمیای؟ گفت:راستش یه‌فقیری‌معمولاسرکوچه هست‌هربارازکـــنارش‌ردمیشم سعے‌میکنم بھش‌کمک‌کنم امشب‌‌پول‌همرام‌نبود‌خجالت کشیدم‌ببینمشونتونم‌کمک‌کنم کل‌کوچه‌رو دورزدم تاازیه‌سمت‌دیگه‌ برگردم‌خونه‌کہ‌شرمنده‌نشم.. ♥! همسر