غذا می‌خورد... جویده و نجویده لقمه اول را که می‌گذاشت سر دهانش لقمه دوم در دستش بود پشمک را به این سرعت نمی‌خوردند که او غذا می‌خورد با هم رفیق بودیم گفتم: اگر وقت کردی یک نفس بکش هواگیری کن دوباره شیرجه برو تا ما مطمئن بشویم که زنده‌ای و خفه نشده‌ای😢 سری تکان داد و به بغل دستی‌اش اشاره کرد:چه می گوید؟🤨 او هم با دست زد روی شانه‌اش که کارت را بکن چیز مهمی نیست بیخودی دلش شور می‌زند😂😂