شهید حسن مختارزاده 🇮🇷
. 🌿• مادر گرامي شهيد حسن آقا مي گفتند : بگو جوان ها سر مزارش بروند و حاجت بخواهند؛ یکی از خصوصیات حس
. ♦️حسن خيلي بچه بخشنده ايي بود♦️ اولین باری که حسن رو دیدم محرم ۹۷ بود.حرم ماموریت بودیم عاشورا و تاسوعا... وارد محلی که برای استراحتمون بود شدیم و دیدم حسن اروم خوابیده وداره استراحت میکنه.قشنگ یادمه یه لباس دیجیتالی طوسی پوشیده بود خیلی بهش میومد... بعدازظهر شد دوباره باید میرفتیم سرپست هامون،بنده و حسن و یکی دیگه از بچه ها رفتیم سمت درب ۲۴ حرم...سرپست بودیم تاشب موقع شام شد اون موقع برای شام بچه ها فیش غذای حرم میدادن به حسن و اون یکی رفیقمون فیش غذا رسید ولی به بنده نرسید کم اومد. پیش خودم گفتم لابد قسمت نبوده تبرکی حرم نصیبمون بشه...حدود چند دقیقه بعد حسن اومد سمتم فیش غذاشو سمت من گرفت. باشوخی وخنده گفت : " بیا اینو بگیر قسمت توعه ولی اگه کباب بود براخودم میاریا." جفتمون خندیدیم رفتم غذارو گرفتم ، قرمه سبزی بود بعد پستمون باحسن رفتیم استراحت کنیم حسن گفت : " من که شام نمیخورم. " باشوخی و خنده گفتم : " مگه دست خودته باهم میشینیم میخوریم ." که باهم نشستیم و غذا رو خوردیم. حسن خیلی بچه بخشنده ای بود . . . 📍به نقل از یکی از دوستان شهید . | ڪانال "شهیدحسن‌مختارزاده" .🌷. [ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]