دوست دارد دلم این لحظه ی روحانی را
وقت شب جلوه ی این صحن چراغانی را
دوست دارد دلم این حوض پُر از مستی را
و سپس کنج حرم خَلسه ی طولانی را
از صَبوحِ حرمِ قُدس سَحر سُبحه به دست
صُبح سر می کشد این باده ی سُبحانی را
زائری دربه در و سائل و حاجتمندم
می سپارم به حرم حاجت پنهانی را
حاجتی دارم و دستم به ضریح تو دخیل،
گفته ام پای ضریح آنچه که می دانی را
بین جمعیّتِ در حالِ طوافت خوش نیست
بشنوی از دل من شرح پریشانی را
حرمت قبله حاجات دلِ زائر هاست
می سپارم به حرم این دل طوفانی را
پای حرفِ دلِ این مور نشستی در صحن
نازم آن سایه ی الطاف سُلیمانی را
زائران حرمت بر سر خوانت جمع اند
پهن کردی به حرم سُفره ی مهمانی را
دوست دارد دلم این گَردش خادم ها را
پَر به دوشان حرم، عطر و گُل افشانی را
در میان درجات همه خادم ها
دوست دارد دل من رُتبه دربانی را
دوست دارد دل من مثل کبوتر باشد
تا طوافی کند این گُنبد سلطانی را
صحن در صحن، حرم، پنجره پولاد و ضریح
بُرده هردم دل هر شاعر ایرانی۱ را
شاعران هم همه جمع اند ،که من می بینم
«دِعبل»و«مُحتشم»و«مُقبل»و«کُمپانی» را
با کساییّ و سنایی به حرم می بینم
"حافظ" و "مولوی" و "سعدی" و "خاقانی" را
شاعری زمزمه دارد به لبش می بینم
بازهم کُنج حرم "خوشدل تهرانی را "
وَ «غلامِ» تو «رضاجان» که «شکوه غزل» است
«شهریارغزل»و«مُشفقِ کاشانی» را
«فیض» و«ژولیده»و«حسّان»و«حمید»و«میثم»
«قیصر» و«یحیوی» آن شاعر ربّانی را
"انور" و "منزوی" و "مُنعم" و "بیضا" و "غریق "
"عاصم" و "خُلدی" و آن "شاهی" و "انسانی "را
«نیّر»و«صابر»و«صرّاف»و«مؤید»٬«ساعد"
داده زینت «شفق» آن محفل عرفانی را
گرد شمع حرم حضرت جان می بینم
سوز «پروانه» و «عمّانیِ سامانی» را
آمد "اسفندقه "دیوان قصاید در دست
و "بیابانکی" و "شاعر افغانی" را
وَ «کلامی» زده فالی به "ارادتنامه»
«قزوه» آغاز نموده ست غزلخوانی را
به دلم عشق، بجز یار خراسانی نیست
از ازل شیفته ام یار خراسانی را
شعر خوانی به حرم لذّت دیگر دارد
بپذیر این غزل «شاعر زنجانی» را
حضرت لطف و کرم شعر مرا هم بنواز
آنچنان که غزل «شاعرگیلانی» را
واژه در واژه مَلک برده به سمت ملکوت
انعکاس غزل «زائرِ بارانی» را...
"زائر بارانی ام آقا به دادم می رسی "...۲
#ناصر_دوستی#تقدیم_به_حضرت_باران
_______________________________
۱_این قصیده با حال و هوای شعرخوانی شاعران گذشته و معاصر در حرم رضوی سروده شده است
۲_رضا نیکوکار