بنام خدا قسمت اول دل نوشته ای از طرف حسن آقا عشوری : طبق قرار قبلی شب جمعه است گفتیم به قول خود عمل کنیم، به اتفاق آقا مصطفی، آقا مهران، آقا سیدجواد داشتیم می رفتیم خدمت احمد آقا صالحی که یهو آقا مرتضی و آقا رضا و حاج آقا مختار زاده و اقا آرمان را تو مسیر دیدیم آقا مرتضی که از بچه‌ محل های خودم و فرمانده حیدریون بود می شناختم، آقا مرتضی آمدجلو سلام کردم فرمود حسن آقا خوش میگذره با بچه‌های گلستان و سمنان، گفتم خدا را شکر، واقعا بچه‌های ولایت مدار و دوستداران امام زمان عج هستند آقا مرتضی فرموداحسنت تبارک الله،حالا کجا تشریف می برید گفتم طبق قرارقبلی به دیدار آقا احمد صالحی از سربازان گمنام امام زمان عج مشرف می شویم ایشان فرمودنداگه ایرادی ندارد منم به اتفاق اقای مختار زاده که از بچه‌های بسیجی و روحانیت مبارز در رکاب امام زمان عج هستند و آقا رضا و آرمان شماراهمراهی کنیم من که برام افتخار بود یه فرمانده و هم استانی در این سفر درکنارش باشم و گفتم باعث افتخاره در خدمتتون باشیم بچه‌ها هم با آقا مرتضی سلام و احوالپرسی کردن و ایشان را به دوستان معرفی کردم باید بگویم که آقا مرتضی حسین پور از یاران نزدیک حاج قاسم سلیمانی بودند خلاصه کلی تومسیر باهم گپ زدند، آقا مرتضی گفت بچه‌ها امشب شب زیارتی اربابمان حسین ابن‌ علی علیه‌السلام هست برنامه تون چیه که آقا مهران فرمودند ما اتفاق حسن آقا و آقا سید جواد که آقا سید مداح اهل بیت هم هستند قرار به این بود باهم بربم خدمت احمد آقا یه مراسم زیارت عاشورا داشته باشیم ‌‌‌‌‌‌‌ شُھَـــ﷽ـــد عشوری https://eitaa.com/joinchat/904593603C6c3f0ad237