قسمت دوم
خلاصه آقا مرتضی با شنیدن اینکه با بچهها مراسم زیارت عاشورا گذاشتیم کلی از بچهها تشکر کرد دوباره رو به من کرد گفت آقای عشوری مشتاقم که احمد آقا را زودتر ببینم از ایشان برام تعریف کنید، گفتم آقا احمد از دوستداران امام و ولایت و شهدا هستند در ضمن از سربازان گمنام امام زمان عج نیز هستند. خلاصه آقا مرتضی در مسیر کلی از خاطرات عملیات های سوریه و همراهی و رشادت های حاج قاسم برامون تعریف کرد بعد از چهار پنج ساعت رسیدیم خدمت احمد آقا صالحی، من که چند مدتی بود احمد آقا را ندیده بودم همدیگر را بقل کردیم بعد از احوالپرسی و پذیرایی توسط احمد آقا یهو آقا مرتضی گفتند آقا حسن وقت تنگ است قبل اذان زیارت عاشورا قراعت کنیم خلاصه زیارت عاشورا را را صدای گرم آقا سید جواد خواندیدیم سپس آقا مهران اذان گفتند و به امامت حاج آقا مختار زاده نماز جماعت را خواندیم سپس به بچهها گفتم یه قولی از همه می خواهم بگیرم و به خواهران دینی مون و جوانان عزیزمان ازقول شما می خواهم یه پیغامی بدهم
آقا مرتضی و آقا رضا حاجی زاده که باهم مشغول صحبت بودن سربلند کردن فرمودند بفرمایید حسن آقا
گفتم بچهها قول بدید هر خانم و خواهری که به احترام حضرت زینب سلام الله چادر به سر کند و
عفت ورزد و هر جوانی که
نماز اول وقت را در حد
توان شروع کند
سفارشش را
به مولایمان
امامحسین(ع)
خواهیم کرد و او را دعاکنیم ؛باشــد
تا لطف و رحمت
حق تعالے شامل حالشان قــرار گیـــــرد.
که به اتفاق قبول کردن شافی و دعاگویتان باشند
پیوستن به ڪاناݪ شُھَـــ﷽ـــد کربلایی حسن عشوری
https://eitaa.com/joinchat/904593603C6c3f0ad237