. | " دهه ی محرم بود.وارد مجلس روضه شدیم روضه خوان روضه سنگینی خوانده بود. اما با اینکه روضه تمام شده بود، مهدی همچنان اشک می‌ریخت و حال خاصی داشت. گفتم بلند شو برویم همه رفته اند.الان ما را بیرون می‌کنند. همچنان که مات و مبهوت بود گفت: " چیزی به تو می‌گویم که نباید به کسی بگویی " . . . | ▫️به نقل از دوست گرامی شهید. 📍@shahid_zahedlooee | ڪانال "شهیدحسن‌مختارزاده" •🌱• [ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]