🔸ارسالی مخاطبین روز چهلم شهید خیلی دلم میخواست مادر شهیدو ببینم دوسه روزی بود میرفتم سر مزار بلکه اونجا ببینمشون از شهید دلخور بودم میگفتم ممنون داداش عزت زیاد خیلی مزاحم نمیشم . زیادی توقع دارم انگار اومدم چهلمت شهادتت مبارک. جایی کار داشتم کنسل شد عجیب بود گفتم انگار میدونستن من نیت چهلم شهیدو کردم تو مراسم چهلم شرکت کردم و داشتم برمی گشتم .از دلم نیومد دوباره نرم سر مزار شهید رفتم و داشتم برمیگشتم دیدم چایی میدن. بااین حال نیت رفتن به خونه کردم داشتم برمی گشتم خونه اما احساس میکردم شهید(با اون لحنی که تو کلیپ روزای اخر شهادتش با لبخند حرف میزنه و میگه بدهکار که نیستم حالا شاید یه چراغی شکسته باشم..) میگه خُب اینطوری نرو یه چایی بخور بعد برو مسیرو برگشتم و رفتم صف چای اما چای تموم شد و گفتن نیم ساعت دیگه دوباره آماده میشه. همون لحظه پسرم زنگ زدن و گفتن مامان اگه برمی گردی بیام دنبالت گفتم اره اتفاقا داشتم برمیگشتم پس منتظرم اومدنش نیم ساعتی طول کشید از بلندگو شنیدم خانواده ی شهید بعد مراسم میان کنار مزار با خودم میگفتم یک سلامم را اگر پاسخ بگویی میروم لذتش را با تمام شهر قسمت میکنم همین که چای و پذیرایی انجام شد دیدم مادر شهید دارن میان رفتم دیدارشون عرض سلامی کردمو 😃😌😌دلم آروم شد و خداحافظی کردم وووو برگشتم الحق که بی جواب نذاشتن تااازه به موقعش خوبم پذیرایی میکنن من حتی پلاستیک خوراکیای اون شبو نگه داشتم تحفه ای باشه برای روزایی که خدای نکرده نتونم برم سر مزار آخه میدونید ارتباط با شهیدی که اینقدر امروزی تره خیلی راحت تره شهید جوونی که توفیق هم جواری با عمه جان رو پیدا کردن ایین خیییلیِ خییلی جای فکر داره که چی شد که شهید به این مقام رسید یقینا به خاطر لقمه ی حلال پدر و تربیت صحیح مادر عزیزشون و محیط پاک شهید بزرگوارِ و خدا رو شکر خدا نعمت وجود خانوادشونو داده تا آدم بیشتر و راحت تر بتونه با سیره ی شهید آشنا بشه خانواده ای مشتاق که آماده ی خدمت به دوستداران شهید و این انقلابن ڪانال "شهیدحسن‌مختارزاده" •🌱• [ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]