خواب اولی.. روز شهادت آقا هادی عرفانی نیا بود. چند ساعت بعد از شهادت آقا هادی، بخاطر حال خوشی که نداشتم خوابم برد. آقا هادی نشسته بودن و داشتن میخندیدن، بعد از مکالماتی که داشتیم( یادم نیس چیا گفتیم )، متوجه دونفر دیگه شدم که یکیشون بغل آقا هادی نشسته بودن و چهرشون مشخص نبود و انکار یک حاله‌ای از نور روی صورتشون بود و یکی دیگشون بین یه گلزار لاله ایستاده بودن و چهرشون مشخص بود و شناختمشون، برگشتم گفتم هادی این آقا کیه پیشت نشسته؟( شخصی که چهرش مشخص نبود) آقا هادی گفتن: ایشون، شهید بعدی یگان فاتحین هستن. بعد از شهادت حسن آقا، تو حرم بودم که ناگهان یاد اون خواب افتادم، با این تفاوت که اون حاله از نور دیگه نبود و چهره حسن آقا کاملا واضح مشخص بود. ڪانال "شهیدحسن‌مختارزاده" •🌱• [ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]