. ✨یکی از دوستان ارتشی که گاهی خدمت آیت‌الله بهاء‌الدینی می‌رسید، نقل می‌کرد: «یک روز خدمت آیت‌الله بهاءالدینی رسیدم و سلام صیاد را به او رساندم. آقای بهاءالدینی در حالی‌که پسرش هم آنجا بود، از من پرسید: «شما آقای صیاد را می‌شناسید؟» گفتم: «بله. او فرمانده من است. چطور ممکن است او را نشناسم؟!» دوباره پرسید: «شما آقای صیاد را می‌شناسید؟» با سؤال دوم فهمیدم که حاج‌آقا می‌خواهد به من بفهماند که صیاد را آن‌طور که باید نمی‌شناسم. با تعجب جواب دادم: «نه آن‌قدری که شما می‌شناسید.» برای بار سوم که سؤالش را تکرار کرد، با فروتنی تمام گفتم: «نه، حاج‌آقا، نمی‌شناسم» بعد آیت‌الله بهاءالدینی گفت: ▫️ «صیاد یک پارچه نور است.» سه بار این جمله را تکرار کرد.▫️ بعد به من گفت که سلام من را به او برسان. وقتی به تهران برگشتم، ماجرا را برای صیاد تعریف کردم. لبخندی زد و اشک در چشمانش حلقه زد. اشکش را با دستش پاک کرد و گفت که: «خدا من را شرمنده نکند. حاج‌آقا خیلی به من لطف دارد.» 📷تصويری از آیت الله بهاءالدینی(ره) و شهید صیاد شیرازی . | ڪانال "شهیدحسن‌مختارزاده" •🌱• [ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]