بنام خدا
مدینه بعدپیغمبر هزاران ماجرادارد
حکایتها زمظلومان دراین ماتم سرادارد
ثقیفه ازنفاق امت اسلام می سوزد
کزین آتش حرارت درزمین کربلا دارد
کدامین مسلک است سوزاندن بیت پیمبررا
کجامزدرسالت این چنین اجروبهادارد
منافق رانگرآن عادت دیرینه اش رابین
که دراین کشورقرآن همان جوروجفادارد
همان سوزاندن وکشتن همان پهلو شکستنها
همان عادات نامردان همان شیوه بپادارد
همان پیراهن خونی شده امروزمهساها
حکایت همچنان باقیست تفاوت درادادارد
شب وروزم شده درفکر این آشوب وغوغاها
که دشمن درسرنحسش هزاران فتنه هادارد
دل تائب شده ازغم پریشان حال وامانده
برای رهبروکشوردودستی بردعادارد