"بسم رب خالق چشم هایش" روزها را با فڪر بہ پروازت میگذرانم. لحظہ لحظه زندگی ام با خط به خط لبخندت گره‌خورده است‌ای رفیق شهیدم اگر ز من چشم برداری حتی یڪ لحظه هم بے گرمایی نگاهت دوام نخواهم آورد. موقعه هاۍ گناه با یادآوردی نگاهت از خود شرم میکنم و با نگاهت چقدر از گناه در امانم رفیق شهیدم. با تو عهد میبندم که از حجاب و چادرم مراقبت خواهم کرد و همیشہ آن تحسین در نگاهت را براۍ خود نگہ خواهم داشت. قول خواهم داد، همیشه سربلندت کنم و توهم قول بده خواهرت را شفاعت کنی. تو به خاطر ناموس کشورت از قطره قطره ۍ خونت گذشتے و من بہ خاطر قطره قطره ۍ خونت از دشمنان نمیگذرم. چه کسی گفته است که شهید مرده است خودم به شخصه درکنارم حست کرده ام. در روزهاۍ که در مرداب سردرگمے و غفلت دست و پا میزدم ، مانند یڪ نسیم آرام وزیدن گرفتے و نجاتم دادی ، چہ بسا این نسیم نبود بلکه یک مسکن قوی بود که در تمام تار و پود بدنم نفوذ کرد و از من دربرابر سرطان گناه مراقبت کرد. چقدر این مسکن شیرین بود. در لحظه لحظه زندگے ام در خط به خطش آری درست در خط بہ خطش حضورۍ گرم دارۍ ، با نگاهت قلب بی تاب و شکسته ام را بند میزنی و وعده دیدار میدهی ، چه خوشا میزبانی چو تو داشته باشم اخ ڪه پرواز چه خوب است. هر صبح با چشم باز کردن نگاهم به نگاه خندانت گره میخورد و تا شب پشت پلکانم که نه در قلبم تصویر چشمانت نقش میبندد، و با خود هر صبح عهدم را یاد اوردی میکنم . رفیق شهید که نه برای دختری که برادر ندارد برادر شهید یعنی : کسی که در روزهای ناامیدی میان تو و خدا پارتی شود و جوری دستت را بگیرد که حتی متوجه نشوی. یعنی در روزها کسی باشد که برایت غیرتی شود و نازت را برادرانه بخرد