هم صحبت شبهای زمستانی دلهاست چشمان سیاه تو که مثل شب یلداست باید به خداوند تو تبریک بگویم اوج هنرش در رخ زیبای تو پیداست تنها نه دل من که دل ایل و تبارم سرگشته و آشفته ی آن زلف چلیپاست ای کاش بدانند همه مردم عالم بعد از تو خزان چلّه نشین دل دنیاست پایان غزل بوسه ای از دست تو گیرم دیوان غزلهای خداوند همینجاست یک بیت دگر نیز نوشتم که بگویم یک مرد، هزار و صد و اندیست که تنهاست : از تو هـوس نگاه دارد دل من چشمی به در و به راه دارد دل من تا کی به فراق تو صبوری؟ برگرد آقـااا، به خدا گناه دارد دل من سلام عليكم ورحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani