از ازل در طلبت، چشم ترم گفت: حسين هر كجا بال زدم، بال و پرم گفت: حسين مادرم داد به من درس محبت، اما من حسينی شدم از بس پدرم گفت: حسين شيره ی مهر تو خون شد به رگم، شد جاری خون دل اشک شد و در نظرم گفت: حسين تا گل نام تو وا شد به لبم باز پدر گفت شكر تو خدايا پسرم گفت: حسين هر چه دارم همه از لطف پدر بود كه او عوض قصه به بالين سرم گفت: حسين اين عجب نيست كه يک بنده بَرَد نام تو را كه خدای ازلِ دادگرم گفت: حسين تيغها نوحه ی خون از لبشان جاری شد تا در آن لحظه كه بانوی حرم، گفت: حسين گفتم ای عشق مرا دست نياز است دراز طلب خويش به نزد كه برم؟ گفت: حسين : 💔 نه هر که نَسَب داشت، حسینی شده است یا ذکر به لب داشت، حسینی شده است تاریخ نشان داده فراوان، چون حر هرکس که ادب داشت حسینی شده است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani