قطره قطره اشکهایم را تو دقت میکنی بی نهایت بر گدای خود محبت میکنی آنقدر من آمدم پابوسی باب الجواد گوییا بر زائرت داری تو عادت میکنی من کجا و پنجره فولاد آقایم رضا بی لیاقت را همیشه بالیاقت میکنی من که با اعمال خود خار و ذلیل عالمم این تویی با جود خودا ز من حمایت میکنی با گدایت، با غلامت خو گرفتی از ازل تا ابد داری مرا غرق خجالت میکنی کوروکر، بهر شفا آید سراغت باامید بازهم مثل همیشه،تو عنایت میکنی من یقین دارم که قبل از اربعین آقای من از نجف تا کربلا ما را تو دعوت میکنی تو همیشه یاور تنهایی من بوده ای بین قبر من میایی و وساطت میکنی روز محشر من ندارم ترسی از آتش رضا مطمئنم نوکر خود را شفاعت میکنی : مهرت به دل نشست و دلم رنگ و بو گرفت این دل به پای عشق شما آبرو گرفت سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، (ع) http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani