به مناسبت سالگرد رحلت حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها:
"جهاد با مال و جهاد با جان..."
خداوند در قرآن کریم پیشنهاد یک تجارت به انسان داده که آدمی ایمان به خدا و رسول آورده و با جان و مالش جهاد کند و خداوند هم این را بخرد و در عوض بهشت و رضوان الهی بدهد و آدمی را از جهنم نجات بخشد.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَىٰ تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ
ای اهل ایمان، آیا شما را به تجارتی سودمند که شما را از عذاب دردناک (آخرت) نجات بخشد دلالت کنم؟
تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ۚ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ(صف ایات 10تا11)
به خدا و رسول او ایمان آرید و به مال و جان در راه خدا جهاد کنید، که این کار (از هر تجارت) اگر دانا باشید برای شما بهتر است.
خدایی که خود به ما مال و جان داده آنقدر کریم است که همین ها را از ما می خرد! واقعا معامله پرسودی است که سعادت در جهان را به انسان تقدیم می کند... یکی از شخصیت هایی که در زمینه جهاد با مال برای ما الگو هستند حضرت خدیجه کبری می باشند. شخصیتی که ثروت بیشماری داشتند در احادیث آمده است: در شهر مکه کسی از حضرت خدیجه (س) ثروتمندتر نبود. آن حضرت بیش از 80 هزار شتر در مناطق مختلف برای تجارت داشتند و در شهرها و کشورهای مختلف همچون مصر و حبشه دارای تجارتخانه بودند. در مورد اموال حضرت، علامه مجلسی چند روایت نقل میکند که طبق این احادیث در شهر مکه کسی از ایشان ثروتمندتر نبود و در هر سو و ناحیه، غلامان احشام و اغنام فراوانی داشتند و بیش از 80 هزار شتر در مناطق مختلف برای تجارت داشتند و در مناطق مختلفی چون مصر و حبشه تجارتخانه داشتند و عدهای برای ایشان مشغول تجارت بودند.
در مورد منزل ایشان گفته شده که از لحاظ وسعت به اندازهای بود که تمام مردم مکه را در بر میگرفت و در بالای این منزل گنبدی از ابریشم آبی رنگ قرار داده بودند و در آن نقشهای خورشید و ماه و ستارگان منقش بود و آن گنبد ابریشمی زیبا را با طنابهایی از ابریشم و میخهایی از فولاد، محکم کرده بودند... ولی همه را در راه دین صرف کردند؛ بطوری که وقتی رحلت کردند، پولی برای تهیه کفن ایشان نبود !!خداوند جهاد او را قبول کردند و جایگاه والایی به او داد.
طبق روایاتی از حضرت امام محمد باقر(ع) پیامبر اکرم(ص) هنگام بازگشت از معراج، به جبرئیل فرمود: آیا حاجتی داری؟ جبرئیل عرض کرد: خواستهام این است که از طرف خدا و من به خدیجه سلام برسانی. (بحارالانوار ج6، ص7)
در روایتی دیگر میخوانیم: روزی خدیجه به طلب رسول خدا(ص) بیرون آمد. جبرئیل به صورت مردی با وی رو به رو شد و از خدیجه احوال رسول خدا(ص) را پرسید.
خدیجه نمیتوانست بگوید رسول خدا(ص) در کجا بسر میبرد... او میترسید این مرد از کسانی باشد که قصد کشتن رسول خدا(ص) را دارد. وقتی که خدمت آن حضرت رسید و قصه را باز گفت، حضرت محمد(ص) فرمود: آن، جبرئیل بود و امر کرد که از طرف خدا تو را سلام برسانم. (ریاحین الشریعه ج2، ص206)
رسول اکرم فرمود: بهترین زنان بهشتی چهار نفرند: خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد و مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم همسر فرعون. (صحیح البخاری، پیشین، ج 3، ص 1388)
سه وصیت حضرت خدیجه هنگام رحلت
هنگامی که بیماری امالمومنین، خدیجه سلام الله علیها شدت یافت از پیامبر(ص) درخواست کردند که وصیتهای ایشان را بشنوند، آنگاه عرضه داشتتند: ای رسول خدا! وصیتهای مرا بشنوید.
وصیت میکنم ای رسول خدا! مرا به خاطر کوتاهیم در ادای حقوقتان عفو کنید. پیامبر فرمودند: دور باد این سخن از تو و هرگز چنین نیست؛ من از شما هیچ کوتاهی ندیدهام؛ شما آخرین توان و تلاشت را در ادای حقوق رسالت انجام دادهاید و بیشترین سختیها را در زندگی با من متحمل شدهاید و تمامی اموالتان را در راه خدا صرف نمودهاید.
آنگاه حضرت خدیجه علیهاالسلام فرمود وصیت میکنم شما را به دخترم فاطمه زهرا علیهاالسلام ایشان پس از من یتیم و غریب و تنها میشود پس کسی از زنان قریش او را اذیت نکند و او را سیلی نزند و بر او فریاد نکشد و با او به سختی و درشتی رفتار نکند.
اما وصیت سوم پس به دخترم فاطمه میگویم و ایشان به شما منتقل میکند؛ زیرا از شما ای رسول خدا خجالت میکشم.
پیامبر (ص) از حجره خارج شدند و حضرت خدیجه علیهاالسلام به حضرت فاطمه علیهاالسلام گفتند: ای حبیبه من و ای نور چشمانم! به پدرت بگو، مادرم میگوید من از قبر در هراسم و از شما میخواهم آن ردایی که هنگام نزول وحی میپوشید، کفن من قرار دهید؛ پس صدیقه طاهره آمدند و برای پدر وصیت مادر را نقل کردند.
پیامبر (ص) برخواستند و ردائی که هنگام نزول وحی بر شانه مبارک میافکندند را به صدیقه طاهره علیهاالسلام دادند و ایشان آن را برای مادر گرامیشان آوردند و ...👇