یکی از علمای تهران نقل فرمودند: بیست سال قبل شخصی مبلغ زیادی دلار برای هدیه به جمکران آورد. او را در قسمت ثبت کرامات جمکران دعوت نمودیم و علت این هدیه زیاد را پرسیدیم. او گفت: من اهل ترکیه هستم و در ارتش خدمت می کردم. ظاهرا مسلمان ولی ابدا اهل نماز و قرآن نبودم. سال 1371 که در ترکیه زلزله شدیدی آمد، صد و بیست هزار کشته داد. من از طرف ارتش مسئول تفحص اجساد در یکی از شهرها بودم، بعد از هشت روز از زلزله خانمی از من خواست ساختمان مخروبه ای را آوار برداری کنم، تا دو فرزند پسرش را بیرون بیاوریم. ساختمان بتون بود و سقوط کرده بود ولی به زمین نچسبیده بود ستونها مانع از رسیدن سقف به زمین شده بود. وقتی بیل بلدوزر ارتش سقف را بلند کرد با کمال تعجب دیدم دو پسر بعد از هشت روز از زلزله زنده هستند. سریع‌تر دویدم دو پسر دو ساله و شش ساله را بغل کردم بیرون آوردم. از بچه شش ساله پرسیدم چطور شد شما زنده ماندید توی این هشت روز چیکار می کردید ؟ گفت: همینکه زلزله شد آقایی کنار ما آمد و اشاره کرد سقف همانجا ماند و به سر ما نیفتاد. به ما فرمود: ناراحت نباشید من کنار شما هستم برای ما غذا می آورد و برای برادرم شیر در شیشه می آورد. امروز برادرم خیلی گریه کرد. آقا از من پرسید: چرا داداش کوچیکت این همه گریه می کند؟ گفتم: دلش برای مادرم تنگ شده. فرمودند: الان مادرتان را بهتون می دهم، همان لحظه سقف خانه بالا رفت و دیدیم مادرمان کنار بلدوزر ایستاده، رفتم سراغ آن زن، بهش گفتم: تو چه دینی داری؟ گفت: من شیعه هستم امامی حاضر و ناظر دارم حضرت مهدی ارواحنا فداه. وقتی زلزله شد رفته بودم خرید کنار خیابان رو به قبله ایستادم و گفتم: یا حجه بن الحسن پسرانم را به شما سپردم. من گیج و حیران بودم. همانجا تصمیم گرفتم از ارتش استعفا کردم. شیعه شدم، و اموالم را با اربابم حضرت مهدی عج نصف کردم. آورده ام برای جمکران. http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani