سخت بر ثانیه ها می گذرد، دیر شدن پای این قحطی ظلمتکده، زنجیر شدن سفره ای باز نمودی و نگفتی سخت است نانتان خوردن و یک عمر نمک گیر شدن چه کند دست خودش نیست، گدای در تو از همین نان و نمک خوردن خود سیر شدن سیر گردیده ولی این دل آلوده ی غم از شما گفتن و یک عالمه تحقیر شدن قصد تعجیل نداری برسی مقصد خویش وای از این فرصت کوتاه من و پیر شدن پیرمان کرد شب جمعه و یک حس سرور جمعه ی بـی تو و هر ثانیه دلگیر شدن شنبه هم گر برسی چشم به راهت دارم عادتم چون شده تسلیم به تقدیر شدن من و این ثانیه های گذران دم عمر تو و آن ثانیه ی دست به شمشیر شدن : یارب‌چه‌شود‌زان‌گل‌نرگس‌خبرآید آن یار سفر کرده‌ی‌ما از سفر آید شام سیه غیبت کبری به سر آید امیـد همـه منتظـران، منتظـر آید سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani