من و سحر، من و عمه، من و سر پدرم
چه خواندنی شده امشب کتاب مختصرم
سلام تازه ز راه آمده کجا بودی؟
نشسته بر سر و رویت غبار، همسفرم
همیشه در پی خورشید ماه می آید
کجاست سوره ی والشمس من، سر قمرم
شکست اگر ز فراق برادرت کمرت
شکسته در غم شش ماهه ی حرم، کمرم
هزار و نهصد و پنجاه زخم بر بدنت
هزار و نهصد و پنجاه داغ بر جگرم
لبی نمانده برایت که بوسه ای بزنم
سری نمانده برایت که گیرمش به برم
از آن شبی که مرا زجر، زجر داد و کشید
نه دست من به کمر میرسد نه موی سرم
تنم سبک شده و گوش من شده سنگین
به ضربه ای همه جا تیره گشته در نظرم
نه موی شانه کشیده، نه صورتی سالم
چنین شکسته بیا پیش مادرت مَبَرم
#نــوكـــر_نـوشـــت:
#حـسین_جـان💔
جانِ من بند به موهای پریشان تو بود
گیسویت سوخت، چرا زنده بمانم بابا؟
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام #خامس_آل_عبا#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_محمدحسین_عزیزآبادی#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهمhttp://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani