حال خوب، برای من تفاوت ماهوی با اصالت لذت (اپیکوریسم) دارد. مکتب اصالت لذت می‌گوید خوش باش! مهم نیست چطوری! و این تفکر، انسان را تنزل می‌دهد به نوکر گوش به فرمان غرایز! حال خوب برای من معادل انبساط است در جهان‌بینی عرفا. آن سبکبالی و انبساط روحی که در احادیث نبوی از آن به نفحات الهی(نسیم‌های الهی) تعبیر شده است. همان حالی که وقتی می‌آید جان را می‌نوازد و محبت را می‌افزاید. وقتی غالب می‌شود انسان را انسان‌تر می‌کند، شوق نیکی به دیگران و گره‌گشایی در جانش شعله می‌کشد، برای خوب بودن و خوب‌تر شدن حریص می‌شود، انگار دستی او را بالا می‌کشد تا زمین و دغدغه هایش را از پنجره ی کوچک یک هواپیما ببیند! در این حال، زندگی زیباست حتی با وجود مشکلات ریز و درشت. مرگ هم زیباست! چون تبدیل می‌شود به یک قرار ملاقات با شکوه! فقط حیف که این حال گذرا و موقت است دقیقا عین نسیم،می‌آید، می‌وزد، می‌رود! برای همین پیامبر مهربانی به ما توصیه کردند حواسمان به این نسیم‌ها باشد! این حال از کجا می‌آید؟ از نگاه درست به زندگی از جهان‌بینی الهی ازعبادت‌های واقعیِ بی روی و ریا از عبد بودن و از هر چیزی‌ که تو را یاد خدا بیندازد. هنر(از هر نوعش)، جلوه ای از صفت خالقیت خداست. تجلی خلاقیت است، برای همین حال خوب می‌آورد. شرط خوش‌شدن حال باز بودن دریچه‌های دل است برای دریافت این نسیم. پنجره‌های دلت را باز کن بگذار هوای تازه بیاید بگذار حالت خوب شود سختی‌ها و مشکلات متعلق به جهان بیرون است جهان درونِ خودت را آنقدر بزرگ کن که جهان بیرون هیچ شود. "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast