👌می گن سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید: این روزها شهدای زیادی رو پیدا میکنن و میارن ایران... به نظرتون کارخوبیه ؟؟ کیا موافقن ؟؟! کیامخالف ؟؟! اکثر دانشجویان مخالف بودن!!!😏 بعضی ها میگفتن: کارناپسندیه....نباید بیارن... بعضی ها میگفتن: ولمون نمیکنن ...گیر دادن به چهار تا استخوووون... ملت دیوونن !!" بعضی ها میگفتن: آدم یاد بدبختیاش میفته !!! تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های امتحان جلسه ی قبل نبود...📝 همه ی سراغ برگه ها رو می گرفتند... ولی استاد جواب نمیداد...🤔 یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت: استاد برگه هامون رو چیکار کردی ؟؟! شما مسئول برگه های مابودی ؟؟!😳 استاد روی تخته ی کلاس نوشت: من مسئول برگه های شما هستم...✋ استاد گفت: من برگه هاتون رو گم کردم و نمیدونم کجا گذاشتم. همه ی دانشجویان شاکی شدن. استاد گفت: چرا برگه هاتون رو میخواین ؟! ✍گفتند: چون واسشون زحمت کشیدیم، درس خوندیم، هزینه دادیم، زمان صرف کردیم... .🙁 هر چی که دانشجویان میگفتند استاد روی تخته مینوشت...! استاد گفت: برگه های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم، هر کی میتونه بره پیداشون کنه... یکی از دانشجویان رفت و بعد از چند دقیقه با برگه ها برگشت ... استاد برگه ها رو گرفت و تیکه تیکه کرد ! صدای دانشجویان بلند شد... استاد گفت: الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین ؟! چون تیکه تیکه شدن ؟! دانشجویان گفتن: استاد برگه ها رو می چسبونیم !! 👈برگه ها رو به دانشجویان داد و گفت: شما از یک برگه کاغذ نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کردید؛ پس چطور توقع دارید مادری که بچه اش رو با دستای خودش بزرگ کرد و فرستاد جنگ؛ الان منتظره همین چهار تا استخونش نباشه !!؟؟😔 بچه اش رو میخواد، حتی اگه خاکستر شده باشه.😭 چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد. و همه از حرفی که زده بودن پشیمون شدن ... 😔😭تنها کسی که موافق بود، فرزند شهیدی بود که سالها منتظر پدرش بود.🌷😔 شهدا را یاد کنیم با عمل به وصیت هاشون ... شادی ارواح شهدا صلوات🌷 شهدا شرمنده ایم😭 @shahidmohammadrezaalvani