لطیفی می گفت: زندگى مثل يک كامواست اگر از دستت در برود، می شود کلاف سردرگم گره می خورد به هم می پيچد گره گره مى شود بعد بايد صبورى كنى گره را به وقتش با حوصله بازكنى زياد كه كلنجار بروى گره بزرگتر مى شود کورتر مى شود يک جايى ديگر كارى نمى شود كرد بايد سر و ته كلاف را بريد يک گره ى ظريف و كوچک زد بعد آن گره را در بافتنى طوری پنهان و محو كرد كه معلوم نشود. يادمان باشد؛ گره هاى توى كلاف، همان دلخورى هاى كوچک و بزرگند؛ همان كينه هاى چند ساله بايد يک جايى تمامش كرد؛ سر و تهش را بريد. عبارت تاکیدی👇 زندگى به بندى بند است به نام ، كه اگر پاره شد تمام است ... @shahidmohammadrezaalvani