هدایت شده از شهید سجاد زبرجدی
سجاد، رضا الوانی را جور دیگری دوست داشت. وقتی توی سابقیه بودند، حاج رضا الوانی آمده بود برای سرکشی. ابهت و نورانیتی داشت که سجاد وقتی با او حرف می زد، سرش را بالا نمی آورد. حیای خاصی داشت در مقابل حاج رضا. آن روز دوتایی با حاج محسن تنها بودند که سجاد گفت _ حیفه...حاج رضا هم شهید میشه ...یه چیزی بپرسم، یه نکته اخلاقی، چیزی ازش یاد بگیریم حاج محسن سوال سجاد را از حاج رضا پرسید _آقا رضا! یه نصیحتی چیزی بکن🥀 ادامه دارد.... https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc