وا کرده‌ام آغوش، قلِ الله ُ شهیدا نزدیک بیا اقربُ مِن حَبلِ وریدا از کوچه گذشتی و نگاهم به تو افتاد لرزید دلم زُلزلَ زِلزالَ شدیدا عشاق رهیدند و اسیران، عقلایند مردم دو گروهند، شقیاً و سعیدا از کعبه و بتخانه قیاماً و قعودا رفتم به در میکده عبداً و عبیدا با جوهر خاکستر پروانه نوشتم من مات من العشق فقد مات شهیدا | |